[4] "Death or Life"
بعد از حدود 20 دقیقه به ساختمون سازمان رسید ساختمونی که به ظاهر یه اداره معمولی بود ولی...
وارد شد و به طرف اسانسور رفت کارت ورودش رو در اورد و روی صفحه کلید اسانسور نگه داشت تا شناسایی بشه بعد از چند لحظه اسانسور شروع به حرکت کرد پشت به در اصلی اسانسور ایستاد و منتظر بود بعد از چند لحظه در پشتی اسانسور باز شد و وارد سالن اصلی سازمان شد
بعد از سلام کوتاهی به همکارانش توی سازمان به طرف اتاق سرهنگ رفت در زد و وارد شد و سلام کرد
روی صندلی چرم مشکی رنگ جلوی سرهنگ نشست
جیمین : چرا خواستین بیام
سرهنگ : یه ماموریت برات دارم پارک
جیمین : ماموریت ؟
سرهنگ : اره پارک استراحت کافیه وقتشه برگردی سر کار
جیمین : با کمال میل قربان
سرهنگ : اطلاعات توی پرونده هست قبل از خوندن بگم خیلی مراقب باش احتمال زنده موندن توی این ماموریتت پنجاه پنجاهه
جیمین : نگران نباشید قربان
سرهنگ : خوبه ، میتونی بری
پرونده رو برداشت بعد از ادای احترام به سرهنگ از اتاق رفت بیرون وارد اسانسور شد و از ساختمون خارج شد
توی ماشین بود شروع کرد به خوندن پرونده صفحه اول عکس یه دختر حدودا 20 ساله به چشمش خورد وقتی اطلاعات رو خوند متوجه شد اسم این دختر کیم جینا بوده و حدودا 5 ماه پیش خودکشی کرده ولی تحقیقات سازمان نشون داده که این یه خودکشی نبوده بلکه یه قتل بوده
2 ماه پیش ماموری از طرف سازمان برای تحقیق درباره افرادی که دختر رو به قتل رسوندن فرستاده شده ولی اون مامور دیگه برنگشته بعد از اون خواهر دختر به طور ناگهانی ناپدید میشه و اثری ازش نیست
سرهنگ از جیمین میخواست که ارتباط قتل این دختر با اون افراد رو بدونه و خواهرش رو پیدا کنه تا پرونده بسته بشه
بعد از کمی فکر کردن سرش روی فرمون ماشین گذاشت یه نفس عمیق کشید و ماشین رو روشن کرد و راه افتاد....
وارد شد و به طرف اسانسور رفت کارت ورودش رو در اورد و روی صفحه کلید اسانسور نگه داشت تا شناسایی بشه بعد از چند لحظه اسانسور شروع به حرکت کرد پشت به در اصلی اسانسور ایستاد و منتظر بود بعد از چند لحظه در پشتی اسانسور باز شد و وارد سالن اصلی سازمان شد
بعد از سلام کوتاهی به همکارانش توی سازمان به طرف اتاق سرهنگ رفت در زد و وارد شد و سلام کرد
روی صندلی چرم مشکی رنگ جلوی سرهنگ نشست
جیمین : چرا خواستین بیام
سرهنگ : یه ماموریت برات دارم پارک
جیمین : ماموریت ؟
سرهنگ : اره پارک استراحت کافیه وقتشه برگردی سر کار
جیمین : با کمال میل قربان
سرهنگ : اطلاعات توی پرونده هست قبل از خوندن بگم خیلی مراقب باش احتمال زنده موندن توی این ماموریتت پنجاه پنجاهه
جیمین : نگران نباشید قربان
سرهنگ : خوبه ، میتونی بری
پرونده رو برداشت بعد از ادای احترام به سرهنگ از اتاق رفت بیرون وارد اسانسور شد و از ساختمون خارج شد
توی ماشین بود شروع کرد به خوندن پرونده صفحه اول عکس یه دختر حدودا 20 ساله به چشمش خورد وقتی اطلاعات رو خوند متوجه شد اسم این دختر کیم جینا بوده و حدودا 5 ماه پیش خودکشی کرده ولی تحقیقات سازمان نشون داده که این یه خودکشی نبوده بلکه یه قتل بوده
2 ماه پیش ماموری از طرف سازمان برای تحقیق درباره افرادی که دختر رو به قتل رسوندن فرستاده شده ولی اون مامور دیگه برنگشته بعد از اون خواهر دختر به طور ناگهانی ناپدید میشه و اثری ازش نیست
سرهنگ از جیمین میخواست که ارتباط قتل این دختر با اون افراد رو بدونه و خواهرش رو پیدا کنه تا پرونده بسته بشه
بعد از کمی فکر کردن سرش روی فرمون ماشین گذاشت یه نفس عمیق کشید و ماشین رو روشن کرد و راه افتاد....
۷۰.۳k
۱۱ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.